یکی از خوانندگان، سوالی مطرح کرده اند که در این قسمت تصمیم دارم به این سوال بپردازم.
سوال این است:
یکی از خوانندگان، سوالی مطرح کرده اند که در این قسمت تصمیم دارم به این سوال بپردازم.
سوال این است:
ترسیدن از یک موجود وحشی مثل شیر و یا از یک موقعیت خطرناک مثل آتش سوزی منطقی و عاقلانه به نظر می رسد. احساسی مثل ترس اگر نبود، انسان راه های نجات از موقعیت های خطرناک را نمی آموخت. ترس گاه با وقوع پیشامدی برای خود فرد و گاه از شنیدن تجربه فرد دیگری ایجاد می شود. مثل کودکی که بار اول دستش را به بخاری می چسباند و دستش می سوزد و از آن پس می آموزد که از بخاری بترسد و دستش را به آن نزدیک نکند1. کودک دیگری با صدای فریاد پدر یا مادر از نزدیک شدن به بخاری می ترسد چون احتمالا اگر بار دیگر به بخاری نزدیک شود صدای فریاد پدر یا مادر را خواهد شنید.
تفاوت این دو کودک در این است که کودک اول از بخاری و از داغی آن می ترسد، کودک دوم از صدای فریاد والدینش. در مورد رفتار والدین در این قسمت صحبت نمی کنم و بعدا به این موضوع خواهم پرداخت. موضوع مهم در این متن این هست که هر کدام از این کودکان انگیزه متفاوتی برای ترسیدن دارند و آنچه باعث بیمارگونه شدن یک احساس می شود، انگیزه ای است در فرد ایجاد می شود. انگیزه اصلی و صحیح در مثال فوق باید جلوگیری از سوختن مجدد باشد ولی در مورد کودک دوم انگیزه، نشنیدن صدای فریاد والدین است.
در مرحله بعد کودک با استفاده از تجربه قبلی ترس را تجربه می کند. کودک اول با شنیدن این که "اون داغه، می سوزونه" از قرار گرفتن در موقعیت خطرناک جلوگیری می کند اما کودک دوم از موقعیت هایی که صدای فریاد پدر و مادر بلند می شود، می ترسد و کناره گیری می کند.
ادامه دارد... .
1) قطعا توضیح مثال بالا به این معنی نیست که کودک حتما باید بسوزد تا تجربه درستی به دست آورد.
نوشته شده توسط: هانیه جداری
ترس ها از کجا می آیند؟ ریشه ترس ها چیست؟ اصلا ترس چیست؟
ترس یکی از چندین احساس لازم و مورد نیاز انسان برای زنده ماندن و بقاست. هر انسانی با توجه به تجربه و گذشته و خاطراتش نسبت به برخی اتفاقات ترس را تجربه می کند و رفتاری از خود نشان می دهد. برخی از افراد در مقابل سوژه ترسناک منجمد می شوند، برخی می جنگند، برخی فریاد می زنند و برخی فرار را بر قرار ترجیح می دهند.
من سوژه های ترسناک را به سه دسته تقسیم می کنم: موجودات ترسناک، اتفاقات ترسناک و احساسات ترسناک. البته میزان ترسناکی هر کدام از این سوژه ها برای افراد مختلف، متفاوت هست. مثلا در مورد موجودات ترسناک، سوسک برای همه ترسناک نیست ولی خرس برای اغلب مردم ترسناک هست. ترسیدن از موجودی که توانایی مقابله با آن را نداریم، یک احساس عقلانی است ولی آنچه افراد را متمایز می کند، رفتاری است که در موقعیت مواجه شدن با سوژه ترسناک از خود نشان می دهند.
همین موضوع در مورد اتفاقات و احساسات نیز صادق هست. گاهی یک اتفاق برای یک نفر فاجعه محسوب می شود ولی فرد دیگری به سادگی و بدون ترس از کنار آن عبور می کند. تجربه کردن یک احساس برای فردی ترسناک و پرفشار است و برای فردی دیگر نیست. چه چیزی این تفاوت ها را به وجود می آورد؟
ادامه دارد ... .
نوشته شده توسط: هانیه جداری
باز هم ناخودآگاه
گاهی کوچکترین و ساده ترین خاطره دوران کودکی، بزرگترین و تاثیرگزارترین ماجرای زندگی خواهد بود. وقتی به دوران کودکی خود می نگرید، بازی ها، سرگرمی ها، تنبیه ها، مواخذه ها و تکالیفی می بینید که مجموعه بزرگی از باید ها و نباید ها را برای زندگی امروزتان به ارمغان آورده است. پیغام هایی که از سوی والدین و مربیان داده شده است تا بتوانید برای زندگی، چهارچوب و نظمی بیافرینید و در مسیر زیستن گام های استواری بردارید. ولی واقعا کدام یک از این پیغام ها شما را در مسیر موفقیت پیش می برد و کدام یک سد راه پیروزی می شود؟
این متن کوتاه است، ولی شما را به چالشی دعوت می کند. کدام قانونی که برای خود نوشته اید راه پیروزی را پیش پای شما گشوده است؟ کدام قراردادی که با خود بسته اید سد راه موفقیت شما می شود؟
نوشته شده توسط: هانیه جداری
http://bavar1.blog.ir/1395/05/18/unconscious5
چه احساسی داری؟
همین حالا، چه احساسی داری؟
آیا می توانی برای احساسی که داری نامی بگویی؟
وقتی از اغلب مراجعین این سوال پرسیده می شود، از چند کلمه رایج استفاده می کنند: ناراحتم، حالم بده، حالم خوبه. وقتی مجددا سوال پرسیده می شود که منظورت از ناراحتی چیست؟ پاسخی نمی یابند. کلمه ناراحت مجموعه ای از احساسات با بار منفی را شامل می شود که اغلب قابل تشخیص و شناسایی توسط افراد و مراجعین نیست. یکی از کارهایی که یک درمانگر یا یک تحلیل گر در مسیر جلسات انجام می دهد، شناساندن احساس واقعی است، احساسی که گاهی اوقات لمس و شناسایی آن فشار شدیدی بر روان فرد وارد می کند.
وقتی می گویید ناراحت شدم منظورتان کدام یک از این احساسات است؟ عصبانیت، نگرانی، غم، ناتوانی، ترس، خستگی، درماندگی، تحقیر، دلخوری ... . تعداد کلماتی که می تواند جایگزین کلمه ناراحت شود زیاد است و هر کدام از این احساسات فکر متفاوتی در پشت خود دارد. برای آنکه یک درمانگر بتواند به فکر واقعی پشت احساس شما پی ببرد نیاز دارد، احساس واقعی شما را بداند و البته خود مراجع هم به مرور متوجه خواهد شد که وقتی بتواند احساس اصلی و واقعی خود را از کنش و واکنش اطرافیان شناسایی کند، می تواند فکر واقعی خود را بشناسد و همین طور منبع ایجاد کننده آن فکر را پیدا کند.
اگر منبع ایجاد کننده فکر آزاردهنده پیدا شود، مسیر ایجاد تغییرات در شرایط کنونی زندگی نیز آسانتر و در دسترس خواهد بود. ولی رسیدن به این منبع مسیر طولانی و گاه پر از درد و رنج خواهد بود برای اینکه تغییر مثل پوست اندازی کار پرزحمت و سختی است ولی نتیجه دلچسب و گوارا خواهد بود.
نوشته شده توسط: هانیه جداری
در تقسیم بندی ذهن بر اساس نظریه ای که فروید مطرح کرد و سالهاست که از این تقسیم بندی در شاخه های مختلف روان شناسی استفاده می شود، سه قسمت عنوان می شود: هوشیار(خودآگاه)، نیمه هوشیار، ناهوشیار(ناخودآگاه).
بخش هوشیار همان بخشی است که ما آگاهانه در تصمیم گیری ها از آن استفاده می کنیم و دقیقا می دانیم که به چه دلیل وبا چه منطقی تصمیم گرفته ایم. در مورد شناخت ما از اشیا و دنیای اطرافمان فعالیت می کند.بخش ناهوشیار یا ناخودآگاه آن بخشی است که سبب می شود ما تصمیمی بگیریم و بعد اگر از ما بپرسند که چرا چنین کاری انجام داده ایم، نتوانیم دلیلی واضح، روشن و شفاف برای آن داشته باشیم. بخش نیمه همشیار ذهنمان همان بخشی است که در زندگی روزمره همراه ماست، برای به خاطر آوردن آدرس خانه مان، نحوه صحبت کردنمان، یافتن وسیله ای در کمد لباسهایمان و هر چیزی که به عنوان اطلاعات در دسترس ماست.
اطلاعات موجود در ذهن نیمه هوشیار به راحتی به بخش هوشیار ذهن منتقل می شوند، به همین دلیل است که به راحتی شماره تلفن یکی از دوستان صمیمی را به خاطر می آوریم، مسیر همیشگی به سمت خانه را گم نمی کنیم و در سوپرمارکت محل به راحتی قفسه مواد مورد نیاز همیشگیمان را پیدا می کنیم.
ولی موضوع در مورد ناخودآگاه فرق می کند. خاطرات و اتفاقات ذخیره شده در ناخودآگاهمان به این راجتی ها وارد بخش هوشیار ذهنمان نمی شوند و به این راحتی ها نمی توانیم با آن ارتباط برقرار کنیم. متاسفانه موارد زیادی از اعمال ما تحت تاثیر ناخودآگاه صورت می گیرد و گاهی بر قسمتی از مسیر زندگی و گاهی بر کل زندگی حاکم می شود.
احتمالا خواندن چند سطر بالا ترسی در درونمان ایجاد کند از هیولایی به نام ناخودآگاه که ما مدام به خود و در درون ذهن خود حمل می کنیم که هر آن احتمال دارد ما را به قعر بدبختی و بیچارگی فرو بکشد. اینجا این نوید را می دهم که گاهی همین به ظاهر هیولا باعث پیشرفت و موفقیت ما هم می شود.
ادامه دارد...
نوشته شده توسط: هانیه جداری
گروه درمانی لایه های شخصیت:
شخصیت از طریق فرآیند رشدی شکل می گیرد که در آن رویدادها، پیشرفت ها و مشکلات در یک مرحله بر پیشرفت فرد در مراحل بعدی اثر می گذارد و رابطه با چهره های مهم در مراحل اولیه، شدیداً بر تعیین ویژگی روابط حاضر اثر میگذارد. اگر آن روابط فراخوانده شوند، دوباره زنده گردند و به نحو اثرگذاری دوباره تجربه گردند، می تواند مفید باشد. گروه درمانی چنین مجال و فرصتی را فراهم می سازد. هر مرحله گروه درمانی اجازه ظهور به مجموعه ای از مسایل، موضوعات و تعارضات را می دهد که می تواند با مشکلات جاری عضو مرتبط باشد.
جلسات این گروه درمانی روزهای شنبه از ساعت 17الی18:30 برگزار می شود. جهت ثبت نام باشماره های بنیاد سوگ شروین تماس بگیرید:
88148440,88148441
نوشته شده توسط: هانیه جداری