روان درمانگر

هانیه جداری روان درمانگر و گروه درمانگر

روان درمانگر

هانیه جداری روان درمانگر و گروه درمانگر

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

در نوشته قبل به موضوع احساسات ترسناک پرداختم و برخی روش های مقابله با این روش ها را عنوان کردم. روش هایی که اغلب پاسخ مناسبی نیستند و شرایط را نه تنها بهتر نمی کنند که گاه به بدتر شدن شرایط دامن می زنند. گاه در شرایط مواجهه با احساسات ترسناک کاری که افراد انجام می دهند، انکار آن حس هست. به عنوان مثال وقتی فردی با احساس خشم نسبت به یکی از نزدیکان خود روبرو می شود، داشتن این احساس را برای خود جایز نمی داند. مثل احساس خشم نسبت به مادر، که فرد را با تناقض و تضاد مواجه می کند. 

خشم نسبت به مادر، خشم نسبت به منبع مهربانی و مراقبت و حمایت قلمداد می شود و احساس گناه و عذاب وجدان شدیدی در فرد ایجاد می کند. اینجاست که ناخودآگاه فرد به کمک می آید و انکار وجود حس خشم نسبت به مادر را به عنوان راه نجات نشان می دهد. و از این لحظه به بعد وقتی خشمی نسبت به مادر تجربه شود، جای خود را به اضطراب می دهد. با گذشت زمان اضطراب به جای خشم در وجود فرد نهادینه می شود و بعد از مدتی حتی ریشه و دلیل وجود اضطراب فراموش می شود. 


نوشته شده توسط: هانیه جداری


http://bavar1.blog.ir/1395/06/08/scaryfeelings2


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۰۶
هانیه جداری

تنهایی، اضطراب، خشم، نگرانی، حقارت، عذاب وجدان، احساس گناه و کلی احساس ترسناک دیگر

کدام یک از این احساسات برای انسان ترسناک تر است؟ تجربه کدام احساس فشار بیشتری بر افراد وارد می کند؟ 

هر کس براساس تجربه های خود یک یا چند مورد از این احساسات را ترسناک و پرفشار قلمداد می کند و برای فرار از فشار این احساسات دست به اعمالی می زند که گاه مفید و گاه غیر مفید است. باورها و شناخت های هر فرد براساس تجربه های آن فرد در رویارویی با اتفاقات پیرامونش شکل می گیرد و باعث می شود که راه های برون رفت از شرایط پرفشار را بیاموزد. ولی ماجرا از همینجا شروع می شود. راهی که زمانی در کودکی و یا نوجوانی برای خلاصی از آن فشار استفاده می شد، امروز در شرایط زندگی کنونی کارساز نیست و گاهی حتی مخرب و آسیب زاست.

اگر در کودکی قهر کردن، باعث جلب توجه یکی از والدین می شد و فرد را از تجربه احساس تنهایی می رهاند، امروز در جوانی و میانسالی پاسخ مورد نظر را ایجاد نمی کند. اگر نق زدن نتیجه اثر بخشی برای دوران کودکی داشت و باعث می شد نیاز پاسخ داده شود، امروز در رابطه عاطفی پاسخ مناسب دریافت نمی کند.

بسیاری از راه های آموخته شده در دوران کودکی برای سازگاری با شرایط احساس فشار، در بزرگسالی یک حرکت مذبوحانه است که نتیجه ای به جز افزایش احساس فشار ندارد و فرد برای رهایی از احساس ترسناک دست به تکرار نامناسب و نابه جای آن روش آموخته شده می زند و در تله رفتاری خود گیر می کند. 

هر چه بیشتر تلاش می کند، مثل فردی که در باتلاق فرو رفته است بیشتر و بیشتر با احساس ترسناک احاطه می شود و راه رهایی دورتر و دورتر می شود. و در نهایت اعلام می کند که من هر کاری می کنم نمی توانم خودم را نجات دهم. غافل از اینکه هر کاری که می کند در اصل تکرار همان روشی است که آموخته است.

این لحظه همان زمانی است که باید از خود بپرسید: این کاری که من انجام می دهم چه سودی برای من دارد؟ اگر این کار را انجام ندهم، چه اتفاقی می افتد؟ 

به سوال بالا بیاندیشید و پاسخ هایتان را با من به اشتراک بگذارید تا به آنها بپردازیم.


نوشته شده توسط: هانیه جداری


http://bavar1.blog.ir/1395/06/03/scaryfeelings

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۰۷
هانیه جداری